یک متخصص خونشناسی که در کودکی شاهد مسائل و رویدادهای سخت و تلخی بوده است، اینک در پلیس به کار مشغول است. او به عنوان یک مصلح خودخوانده، خودرو جنایتش را روشن میکند و قاتلانی را که از چنگال عدالت گریختهاند، به شکل فجیعی میکشد.
اشتباه نکنید، داستان سریال «خونسرد» را لو ندادم، آنچه خواندید خلاصهای از خط اصلی داستان سریال آمریکایی «دکستر» است.
حالا درباره یک سریال خارجی دیگر حرف بزنیم، یک مامور افبیآی برای حل مشکل پروندههای پیچیده جنایی، از یکی از دوستانش که روانپزشکی برجسته است، کمک میگیرد اما نمیداند قاتل زنجیرهای، همان روانپزشکی است که از او مشاوره میگیرد، این هم خط اصلی داستان سریال «هانیبال». اگر سریال «خون سرد» را دیده باشید، میفهمید خط اصلی داستان این سریال چقدر به این دو سریال شبیه است، این شباهت حتی در شخصیتپردازی سریال هم دیده میشود و مشابهات زیادی میان دکتر کسری کیا و دکستر وجود دارد، هر دو مشکلاتشان در کودکی ریشه دارد، مدام با خود حرف میزنند، وجهه اجتماعی قابل قبولی دارند و کسی به آنها شک نمیکند، برای قتلهایشان آیین ویژهای دارند و هر دو هم همکار پلیس هستند. به عبارت روشنتر، اگر بخواهیم تعارفات را کنار بگذاریم، داستان سریال «خون سرد» کپیبرداری از این دو سریال است با اضافه شدن برخی داستانکها برای بومی کردن ماجرا و به اصطلاح رایج «ایرانیزه» کردن آن.
ایرانیزه کردن همیشه جواب نمیدهد
اتفاقاً نقطه ضعف سریالهای ایرانی، در همین جاهایی است که نویسندگان خواستهاند میزان کپیبرداری خود را کاهش دهند و چیزهایی به داستان اضافه کنند که اثر را هر چه بیشتر ایرانی کند.
در سریال «دکستر» اصولاً شروع داستان و همه رویدادها و اتفاقهای بعدی براساس شخصیت محوری دکستر مورگان با بازی مایکل سیهال شکل میگیرد. اوست که داستان را پیش میبرد و بیننده همیشه در تب و تاب لو رفتن او و شک کردن همکارانش به او هستند. اما سریال ایرانی با حاشیه رفتنهای زیاد و داستانهای پراکنده و بیارتباط با دکتر کسری با بازی امیر آقایی آغاز میشود و پیش میرود. برای مثال ماجرای باند قاچاق زنان ایرانی و اعضای بدن، گروههای شرطبندی و تعقیب و دستگیری شخصیتی که شباهت بسیار زیادی به امین فردین دارد (با بازی نیما شعباننژاد). در همین مورد آخر ماجرای دستگیری و آزاد کردن او با دم دستترین تمهیدات در فیلمنامه اجرا شده است و طبق معمول کلیشههای سریالهای پلیسی به خصوص سریالهای ایرانی یک افسر مافوق بسیار قانونگرا مانع تحقیقات کمیسر باهوش داستان میشود تا بعداً مشخص شود که حق با کارآگاه بوده است.
به هر حال این ماجراهای فرعی قرار است داستان را به ماجراهای روز گره بزنند و کنجکاوی مخاطب را برانگیزند اما ناتوانی فیلمنامه در ایجاد تعادل میان این داستانهای فرعی و داستان زندگی و قتلهای دکتر کسری موجب شده است از جایی به بعد کسری بار اصلی داستان را به قیمت از دست رفتن ظرفیتی که برای سرگرد طلوعی (با بازی شهرام حقیقتدوست) ایجاد شده بود، بهدست بگیرد.
حیف از امیرعلی
اگر واقعیتش را بخواهید اینکه حقیقتدوست در «خونسرد» کمرنگ شد، بزرگترین شکست سریال بود. او در قسمتهای نخست سریال که نقش پررنگی داشت، یک تنه بار همه کار را به دوش میکشید.
امیرعلی طلوعی این سریال، یک کاراکتر ویژه و منحصر به فرد بود، با مکثها، عصبانیتها، غرور و رازآلودگی خاص خودش و ما مانند او را در دیگر فیلمها و سریالهای ایرانی و خارجی ندیده بودیم، اما ناگهان ورق برگشت و عرصه به دست کسری افتاد. واقعیت این است که بازی امیر آقایی چیز ویژه و منحصر به فردی ندارد. او بازیگر توانایی است و استانداردهای یک بازی قابل قبول را رعایت میکند اما شخصیت او چون اساساً تقلیدی است، آن قدر درخشان نیست که بتواند بار اصلی سریال را به دوش بکشد.
ارتباط او با دیگران سرد و خط کشیده شده است اما توانسته است ظاهر این زندگی معمولی را به خوبی حفظ کند، سکوتی که در شخصیت او نشسته همین سردی و دوری او از دیگران را نشان میدهد اما از جذابیت شخصیت او برای پیشبرد داستان به شدت میکاهد در صورتی که دکستر چنین نیست؛ او شخصیتی پیچیده است و در همان حال روابط اجتماعی گستردهای دارد، به دیگران کمک میکند، در جامعه آمد و رفت دارد و زندگی خانوادگیاش هم در ظاهر خوب است. پیچیدگی شخصیت او در اجرای تضاد وحشتناک میان دکستر در اجتماع و دکستر در اتاق ویژه قتلها نشان داده میشود و به همین دلیل قابل پذیرش است و برای مخاطب، جذاب.
بازی سارا بهرامی هم در این سریال، ناامیدکننده است. او نقش زنی مرموز در عین حال اغواگر را باید بازی کند که قرار است خود را به کسری تحمیل کند و در زندگی شخصی او وارد شود اما این نقش چنان برجسته و اغراق شده بازی شده که سبب دافعه در بیننده شده است.
«خون سرد» البته از جذابیتهایی که بیننده را پای سریال بنشاند، خالی نیست. به هر حال همین که نویسندگان به برخی اتفاقها و مباحث روز توجه کردهاند، برای مخاطب جذاب است. از طرف دیگر یک سریال پلیسی حتی سریالی کپیبرداری شده، از جذابیت و کشش پیگیری یک پرونده جنایی خالی نیست به خصوص آنکه مخاطب بداند، کسی هست که در پیگیری پروندهها اخلال ایجاد کند و بعداً مشخص شود او شک پلیس را برانگیخته بوده و حتی پلیس در دو قدمی دستگیری او هم رفته اما در لحظه آخر نتوانسته است، ترفندی که در «دکستر» به خوبی اجرا شده است و باید دید در نمونه ایرانی آن هم اجرا خواهد شد یا نه.
خبرنگار: آرش شفاعی
۲۶ آبان ۱۴۰۱ - ۰۴:۴۷
کد خبر: 828278
داستان سریال «خون سرد» کپیبرداری از دو سریال «دکستر» و «هانیبال» است با اضافه شدن برخی داستانکها برای بومی کردن ماجرا و به اصطلاح رایج «ایرانیزه» کردن آن.
نظر شما